سلام بر حسین،سلام اقای من سلام بر عباس نام اور اقا جان سلام ،وسلام و درود بر شما دوستانی که در این لحظه این پیام را میخونی نمیخوام وقت گرانبهاتو بگیرم ،و نمی خوام
حرف خواصی بزنم فقط با
خودم ،گاهی وقتا این قدر نادان می شم که از خود بی خود می شم درون خودم احساس پوچی می کنم احساس میکنم ،احساس که نمیشه روش گزاشت مثل واقعیت هستش هنگ میکنم انگار که دیگر عقلی در سرم نیست دیگر نمی فهمم چی دارند می گن دیگه حرفهای دیگران رو نمی فهمم ،بعضی وقتا این قدر از خودم بدم میاد که چرا این جوریم ،چرا واقعا چرا وچرا چرا اصلا این قدر پوک و بی مغزی ،گاهی اوقات با خودم فکر میکنم که بر مغز گوشم قفلی زدند که نمیتونم اون ها رو باز کنم،مثلا الان فرض کنید که سرکلاس هستیم و استاد داره در ساده ای رو توضیح میده من اصلا حرفهای ا ستاد را نمی فهمم بگزریم وقت کوتاهه عمر می گره ولی ما هنوز که هنوزه هیچی برای خودمون جمع نکردیم در این دنیای فانی همش به فکر خوردن جمع کردن هستیم کسی دیگر به یاد اقا امام زمان نیست ،خودم رو میگم شما هاکه نور چشم هستید از این نادانی که ما داریم خدا بخیر کند.......................(یا حسین ابن علی )به درود96/8/17ارمان مصلحی حرف با خودم...
ادامه مطلبما را در سایت حرف با خودم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arman137 بازدید : 53 تاريخ : جمعه 17 تير 1401 ساعت: 20:10